در سال 1964 المپيک شروع دوباره اي براي ژاپن ميشه، همراه با ساختمون هاي قديميه دوره ي ميجي که شهروندا رو ياد روزاي بدي ميندازه که اين تغييرات نشان از يک آينده ي صلح آميز و کشور فوق هدفمند بود. اومي، يک دختر نوجوان خجالتي، ميتونه يه خونه ي چوبي در ساحل يوکوهاما دست و پا کنه. پدرش در جنگ کشته شده و مادرش مرتب در سفره، پس براي تامين هزينه ي دبيرستانش، بايد اقتصاد خانواده رو هم بچرخونه. همکلاسيش شان، که اصل و نسب خودشو نميدونه، با چند تا از بچه هاي مدرسه در مقر کلوپ دبيرستان قديمي زندگي ميکنن، يه عمارت به سبک فرانسوي که قراره بخاطر پروژه ي نوسازيه فعلي از بين بره. شان و هم مدرسه اي هاش نميزارن اين اتفاق بيفته. هر چقدر ترسشون در از دست دادن سر پناهشون بيشتر ميشه، همينطور از چيزي که به عنوان تاريخ پاک خودشون ميبينن وحشت زده ميشن. همين که دانش آموزا يه اعتراض رو ترتيب ميدن، شان و اومي با هم صميمي تر ميشن. وقتي که اين دو نوجوان دوست داشتني به يک درک و اعتماد مشترک ميرسن چيزي که به عنوان يک دوستي شروع ميشه به چيزي عميق تر تبديل ميشه. با اين جال وقتي شان شروع ميکنه در مورد گذشتش تحقيق کنه، حقايقي آشکار ميشه که احتمالا به صورت تهديد آميزي جدايي اين دو نفر رو در پي داره.